السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

چکیده ای از زندگانی امام رضا (ع)

زادگاه
هشتمین پیشواى شیعیان امام على بن موسى الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود.

کنیه ها
ابوالحسن و ابوعلى (١)

لقبها
رضا، صابر، زکى، ولى، فاضل، وفى، صدیق، رضى، سراج الله، نورالهدى، قره عین المؤمنین، مکیده الملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر(٢).

مشهورترین لقب
مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اختصاص این لقب گفته اند: «او از آن روى رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودى پیامبر خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده: از آن روى که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سرانجام، گفته شده است: از آن روى او را رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»(٣)

مادر امام
در روایتهاى مختلفى که به ما رسیده است نامها و کنیه ها و لقبهاى ام البنین، نجمه، سکن، تکتم، خیزران، طاهره و شقرا(۴)، را براى مادر آن حضرت آورده اند.

زادروز
درباره روز، ماه و سال ولادت و همچنین وفات آن حضرت اختلاف است.
ولادت آن حضرت را به سالهاى (١۴٨، ١۵١ و ١۵٣ ق)
و در روزهاى جمعه نوزدهم رمضان، نیمه همین ماه، جمعه دهم رجب(۵) و یازدهم ذى القعده(۶)

خبر از شهادت خویش به اباصلت
اباصلت هروی می گوید: من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم. به من فرمود:« ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور.»
من رفتم و خاک ها را آوردم.
امام خاک‌ها را بویید و فرمود:« می‌خواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند، ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگ‌های خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.» و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود.
بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید، فرمود:« این خاک، جایگاه قبر من است. ای اباصلت، وقتی قبر من ظاهر شد، رطوبتی پیدا می شود. من دعایی به تو تعلیم می کنم. آن را بخوان. قبر پر از آب می شود. در آن آب ماهی های کوچکی ظاهر می شوند. این نان را که به تو می دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر می شود و تمام آن ماهی های کوچک را می بلعد و بعد غایب می شود. در آن هنگام دست خود را روی آب بگذار و این دعا را که به تو می‌آموزم بخوان. همه‌ی آب‌ها فرو می روند. همه‌ی این کارها را در حضور مأمون انجام ده.»
سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»

مسموم شدن امام با انگور
فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست. بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد. امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم. در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود.
با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند. سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و گفت:« من از این انگور بهتر ندیده ام.»
امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.»
امام فرمود:« مرا معذور بدار.»
مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتماً بخورید.» سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد.
امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.
مأمون پرسید:« کجا می روید؟»
فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.»
سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:« در را ببند.» سپس در بستر افتاد.

روز شهادت
وفات آن حضرت را نیز به سالهاى (٢۰٢، ٢۰٣ و ٢۰۶ ق) دانسته اند.(٧)
اما بیشتر بر آنند که ولادت آن حضرت در سال (١۴٨ ق) یعنى همان سال وفات امام صادق علیه السّلام بوده است؛ چنان که مفید، کلینى، کفعمى، شهید، طبرسى، صدوق، ابن زهره، مسعودى، ابوالفداء، ابن اثیر، ابن حجر، ابن جوزى و کسانى دیگر این نظر را برگزیده اند.(٨)
درباره تاریخ وفات آن حضرت نیز عقیده اکثر عالمان همان سال (٢۰٣ ق)(٩) است.
بنابراین روایت، عمر آن حضرت پنجاه و پنج سال(١۰) مى شود که بیست و پنج سال آن را در کنار پدر خویش سپرى کرده و بیست سال دیگر امامت شیعیان را برعهده داشته است.(١١)
این بیست سال مصادف است با دوره پایانى خلافت هارون عباسى، پس از آن سه سال دوران خلافت امین، و سپس ادامه جنگ و جدایى میان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سرانجام دوره اى از خلافت مأمون.(١٢)

فرزندان
گرچه که نام پنج پسر و یک دختر براى او ذکر کرده اند، امّا چنان که علاّمه مجلسى مى گوید: «اکثر، تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند.»(١٣)
به دسیسه مأمون و با سمّ او به شهادت رسید و پیکر مطهر او را در طوس در سمت قبله قبه هارونى سراى حمید بن قحطبه طایى به خاک سپردند (١۴) و امروز مرقد او مزار آشناى شیفتگان است.

image_printپرینت مطلب

هدف بزرگ من المپیک است

ملی‌پوش شیرجه گفت: هدف بزرگی در سر دارم که سختی‌های زندگی در کانادا را برایم کمرنگ‌تر می‌کند. 

تیم‌های ملی واترپلوی ایران و روسیه در تهران اردوی مشترک برگزار می‌کنند/ ایران _ روسیه شنبه ۲۴ آذر در استخر بین‌المللی ۹ دی

اردوی تمرینی مشترک تیم‌های ملی واترپلو ایران و روسیه از چهارشنبه ۲۱ آذرماه در استخر بین‌المللی ۹ دی آغاز می‌شود و یک بازی دوستانه نیز در قالب این اردوی مشترک قرار دارد.

در ادامه پیگیری برای پروژه‌های استخرهای سه‌گانه بین‌المللی در کشور صورت گرفت؛ بازدید رئیس فدراسیون ورزش‌های آبی از ‌استخر بین‌المللی در حال ساخت کرمانشاه

محسن رضوانی از ‌‌پروژه‌ی در حال ساخت استخر بین‌المللی کرمانشاه بازدید و در جلسه‌ی پیرامون تسریع در روند اتمام این استخر شرکت کرد.