حیدر شونجانی: رکورد ایران را شکستم دریغ از پپسی !

محال است که در یکی از رشته های شنا و یا واترپلو ایران فعالیت کرده باشی اما او را نشناسید. قهرمان اسبق و مربی کارکشته و با تجربه ای که بسیاری از افتخارات تاریخی این مرز و بوم با نام او گره خورده و کتاب تاریخ ورزش رشته های آبی را ورق زده است.

الهام محمدی مجد

به گزارش روابط عمومی فدراسیون شنا، شیرجه و واترپلو؛ حیدر شونجانی بر خلاف بسیاری دیگر از چهره های ورزشی ایران هرگز علاقه ای به پشت میز نشینی نداشت. گرچه او سال ها در مسئولیت های مختلف اجرایی از جمله دبیرکلی هیات استان گیلان ایفای نقش کرد اما همیشه عشق به کار در صف و نه ستاد موجب شده تا او به تربیت نسل های مختلفی از شناگران و واترپلوئیست های ایران بپردازد. با پیرمرد دوست داشتی شهر انزلی به گفت و گو نشستیم و ضمن پرس و جو از حال و روزش نقطه نظراتش را درباره شرایط فعلی ورزش های آبی جویا شدیم.

شانجانی

 

*حیدرخان از خودتان بگویید، این روزها چه می کنید؟

من متولد ۱۳۲۳ بازنشسته شیلات و ساکن شمال ایران در شهر انزلی هستم. مدت ها در استخر رشت فعالیت می کردم و چند سال دبیر آنجا بودم. زمان ریاست های مختلف فدراسیون از جمله مرادی و فلاح و بسیاری از مسئولان استانی در این ورزش کار می کردم. خدا رفتگان را رحمت کند. خیلی ها در سال های گذشته تلاش کردند تا شنا و واترپلو ایران زنده بماند. اما در سال های اخیر استخر شهر رشت برای تعمیرات تعطیل شد. نمی دانم چرا هنوز باز نشده زیرا آنقدر هم دردسر نداشت. من هم نمی توانم برم استخرهای دیگر کار کنم. حمل بر خودستایی نیست اما سال ها برای هیات استان زحمت کشیدم. ما هر سال در لیگ های کشوری تیم می دادیم. سلطانی فر وزیر ورزش فعلی زمای که به استان ما آمده بود و استان دار بود شاهد فعالیت هایمان بود. یکی دو بار با او نشستم. یادم می آید آن زمان می آمدند فوتبال در سالن اداره برق بازی می کردند. بیشتر فعالیت حرفه ای من در استخر کوثر بود که زیر پوشش هیات شنا اداره می شد و هیات از آن در آمد داشت اما متاسفانه به علت تعمیرات الان چند سال است که تعطیل شده است. بازیکنان رشت هم پراکنده شدند. من دیگر مثل سابق حال و حوصله نداشتم که در استخر دیگری کار کنم. الان برای سلامتی خودم شب ها قدری راه می روم و کنار دریا پیاده روی می کنم.

 

*از دوستان و شاگردان قدیم با چه افرادی بیشتر در ارتباط هستید؟

شاگردان قدیم بیشتر از این شهر رفتند. با دانیال خاکبان در ارتباط هستم. البته بچه هایی انزلی هم هستند. البته وقتی بچه ها را بزرگ می کنیم برخی یادشان می رود و فکر می کنند که همه کاره خودشان هستند. الان در انزلی کم تک ستاره ای پیدا می شود. نمی خواهم اسم خیلی ها را ببرم چرا که خیلی بد تا می کنند و خدمت ها را فراموش می کنند و به یاد ما نیستند.

 

*از چه زمانی وارد عرصه مربیگری شدید؟

بعد از انقلاب من خودم شنا نکردم و دیگر به کار مربیگری روی آوردم. تمام فعالیت های من زیر نظر هیات بود و استان گیلان بسیار فعال اداره می شد. چند سال پشت سر هم قهرمان ایران و نایب قهرمان آسیا شدیم. محسن رضوانی و علی امیریان داخل تیم ما بودند و بهترین های ایران را در اختیار داشتیم.

 

*چه شد که ورزش قهرمانی و حرفه ایی را کنار گذاشتید و مربی شدید؟

تا بعد از المپیک آسیایی تهران هم شنا می کردم و هم واترپلو بازی می کردم. در ۱۰۰ متر و ۴۰۰ در ۱۰۰ شنا می کردم که چهارم آسیا شدیم. آن زمان رشید پور مربی تیم ملی بود. یک روز در کمیته المپیک صحبت کرده بود که اگر حیدر بیاید در شنا هم مدال می گیریم. اگر در امدادی چهارم آسیا شدیم. افتخار بزرگی بود و انگار مدال گرفتیم. یادم می آید با مرحوم بهمنش از مسابقات ۷۰ تایلند به تهران بر می گشتیم. ما در ایران میزبانی مسابقات ۷۴ را داشتیم. او از هر رشته یک نفر را داخل هواپیما صدا می کرد که ما باید برای میزبانی چه کنیم تا بتوانیم خوب ظاهر شویم. در کابین خلبان به بهمنش گفتم اگر به واترپلو توجه شود یکی از مدال های آسیا را میگیرم. طلا یا نقره یا برنز می تواند برای ایران باشد. بعد در زمان آقای راستین برنامه ریزی شد و مربی خوبی آوردند. الفبای واترپلو را نیکولای فیرو آموزش داد. اردوهای خارج هم گذاشته شد و آن نتیجه به دست آمد دیگر هم تکرار هم نشد. آن نسل خیلی خوبی بود. البته بچه های امروز هم خوب هستند. خوب آن زمان سطح واترپلو ما خیلی خوب و بالا بود.

 

*چه توصیه ای به شاگردان دیروز و جوانان امروز خود دارید؟

بالاخره باید احترام بزرگترها، پیشکسوت ها و مربیان را حفظ کنند و مغرور نباشند و عصا قورت ندهند. خسروخان امینی من را می شناسد. ما رفاقت و دوستی دیرینه ای داشتیم، در آن زمان دوستی ها بیشتر بود. الان روابط قدری مشکل شده است. جوانان احترام زیادی به بزرگترها نمی گذارند.

 

*از چه زمانی استعداد شما کشف شد و چه شد که رکورد ایران را شکستید؟

من روزی ۱۰ کلیومتر شنا می کردم. آن زمان ساحل انزلی به این شکل نبود. الان خانه سازی شده و آب عقب رفته است. انتهای ساحل کنار دریا یک رستورانی بود به نام پرنده که من از آن جا تا سر موج شکن هشت کیلومتر شنا می کردم. خانه ما هم نزدیک ساحل بود، درب را باز می کردیم و دریا را می دیدیم. من با مایو سوار تاکسی می شدم. به دریا می افتادم و تا رو بروی پلاژ تربیت بدنی شنا می کردم. صبح ها استقامت می رفتم و عصرها سرعتی انجام می دادم. بعدها به مسابقات اصفهان رفتم و در تیم منتخب راه پیدا کردم. همین بچه های قدیم از فیروزمحمدی و گروسی و طالبی و همه آمده بودند. آن زمان فرماندار گیلان آقای عموقلی خودش شناگر بود. من را دید که حدود ۱۴ سال داشتم. فقط کیهان ورزشی به رشته های ما می پرداخت و آقای نوری طالبی در آن برایم مطلبی نوشته بود. کم کم مسابقات انتخابی المپیک توکیو آغاز شد. قدری پررویی کردم و به اسد شیرازی قهرمان ایران گفتم بیا تا سر موج شکن با هم شنا کنیم. من او را کنترل کردم. یواش و تند شنا کردم. همان جا قبول کرده بود که من در آینده می توانم یک قهرمان شوم. خود او گفته بود این بچه در آینده یه چیزی می شود. در اصفهان در ۱۰۰ متر بردم و اول شدم. مربی ما آمریکایی بود به تیم ملی دعوت شدم.

 

*راهیابی به تیم ملی در آن زمان آسانتر بود یا الان؟

همیشه سخت بوده است. یادم می آید یک رکورد ورودی گذاشتند که برابر با ۱.۰۱.۰۱ بود. یکی از قهرمانان ایران که بچه آبادان بود رکورد ایران را در دست داشت. استاد داود نصیری خیلی به من محبت داشت. آن ها برای ورودی المپیک زیر یک دقیقه گذاشتند. یعنی یک سنگ گذاشتند که مگر می شد براحتی برداشت و کسی بود که زیر یک دقیقه کسی شنا کند. روز اول انتخابی رکورد ایران را زدم. یک دقیقه تمام شنا کردم. نصیری و رفیعی و الهی و … گفتند یک موقعیت دیگر به این جوان می دهیم. رکورد گیری تنهایی مشکل بود. مسابقه نبود اما فردای روز مسابقه هم فرصت دادند و من زیر یک دقیقه شنا کردم. سال بعد ۵۷ ثانیه شنا کردم. البته بدون هیچی دریغ از پپسی.

 

*دریغ از پبسی؟

آن زمان پودر و مکمل این چیزها نبود و اگر هم بود ما نداشتیم. نیست. فقط ویتامین ۳ می دادند که سرما نخوریم. سخت تمرین می کردیم و طاقت می آوردیم.

 

*بی شک تولد شما در کنار دریا در پیشرفت شما در ورزش شنا موثر بوده است.

الان زندگی مدرن شده است. آن موقع کلاس آموزشی گذاشته بودند. ۳ هزار تومان می گرفتم و آموزش می دادم. دهکده ساحلی را اجاره کرده بودم. الان خانواده ها مدرن هستند، آن موقع پدر کارمند بود و عصرها خودش به بچه اش شنا آموزش می داد. ما درب خانه را باز می کردیم و دریا را می دیدیم. صدای طوفان دریا را شب ها می شنیدیم و کنار دریا بزرگ شدیم. از صبح در آب می افتادیم. آن زمان شنای من به چشم می آمد.

52060df8-90ec-4290-ab18-29039f162a74

*به نظر شما چرا امروز بیشتر از استان های شمالی و جنوبی که ساحل دارند، سایر استان ها که از آب دور هستند در پرورش قهرمان سبقت گرفته اند؟
دریا در سایر استان ها نیست ولی استخرهای خوبی دارند. مربیانی که می آیند و کار می کنند خوب هستند. بچه که می آید در استخر شناگر زاییده نشده است و مربیان هستند که با او کار می کنند و قهرمان می سازند. بالاخره فدراسیون باید به مربیان استانی کمک کند. الان یکی از بچه را در استخرهای خصوصی آموزش دهند ۳۰۰ هزار تومن برای ۱۲ جلسه میگیرند که واقعا زیاد است. البته لابد دارند که می دهند.

*بهترین خاطرات ورزش حرفه ای شما چیست؟

بهترین خاطراتم همان است که اولین نفری هستم که در ایران صد متر را زیر یک دقیقه شنا کردم. دومین خاطره من قهرمانی بازی های آسیا در واترپلو است. مسافرت های خیلی زیادی رفتم و در مسابقات مختلف خاطرات زیادی دارم. در المپیک توکیو با فصیحی خاطرات خوبی دارم.  در مسابقات جهانی و المپیک مونترال تجارب خوبی کسب کردم و دوستان زیادی داشتم.

 

*بعد از این همه موفقیت حالا از زندگی چه می خواهید؟

دلخوشی ام همیشه این شنا بود. الان می نشینم خانه تا دوستان زنگ بزنند. اگر تماس بگیرند بیرون می روم، زنگ نزنند کاری ندارم. ما با ورزش زندگی کردیم، بزرگ شدیم دوست داریم در ورزش بمیریم. دوست ندارم خودم را به کسی تحمیل کنم. آدم باید هیمشه خودش باشد.

 

*گویا قدری از برخی ها دلخور هستید؟

چیزهایی که میبینم در خلق و خوی ورزشی ها نیست. آدم ها می خواهند پیشرفت کنند، خصلت بعضی ها این است که دیگری را خراب می کنند. این ها در خلق و خوی ما قدیمی ها نیست. ما در استخر این رفتارها را نداشتیم. یادم می آید آدم هایی بودند که می خواستند استخدام شوند می گفتند در این مسابقات شنا نکنم تا آن ها مدال بگیرند. حالا همان ها اصلا یاد ما نستند. بالاخره هر کس روشی در زندگی دارد.

 

*شرایط حال فدراسیون را چگونه ارزیابی می کنید؟

محسن را دوست دارم. بچه با ادب و با شخصیتی است. خانواده اش اینطور است و پدرش به منزل من رفت و آمد داشت. خودش هم در تیم من هم بازی کرد. قبلا مربی و امروز رفیق اش هستم. الان یک مقدار دور هستیم اما همچنان احساس بزرگتری بر او دارم و هم در عالم رفاقت به او نصیحت می کنم. یک روز اگر بخواهم درد دل کنم به او درد دل می کنم. الان دور و کنار هر چه دیدم همه در فدراسیون از قهرمانان و ورزشکاران هستند. همه بچه های خوبی هستند. این خوب است که تمام بازیکنان سابق در مدیریت ورزش جمع هستند. جوانی ما در استخر روباز شیرودی بود. مسعود گروسی را خیلی دوست دارم و خوشحالم که امثال او کنار فدراسیون هستند. البته ورزش ما نسبت به سایر ورزش ها امکانات کمتری دارد ولی با این حال خوب کار می کنند. اگر امکانات بدهند این ورزش ها هم پیشرفت بیشتری خواهند داشت.

 

*سخن پایانی؟

تن سالم بزرگترین آرزوی ما است. آرزوی سلامتی برای همه رفقای و دوستان را دارم و امیدوارم خودشان و خانواده ها خوب باشند. اگر قرار است بمیرم، دوست دارم کنار استخر بمیرم. نمی خواهم مرا ترحیم کنند. آن ها که می فهمند باید امروز بدانند. سلطانی فر را انسان رئوف و مهربانی دیدم. از او می خواهم به فدراسیون کمک کرده و تکلیف استخر رشت را روشن کند تا بچه های این شهر بتوانند شنا کنند. زمانی که مسئولیت آن جا را داشتم بلیط را هزار تومان می فروختم تا همه بیایند. می دانستم بچه از مادر بزرگ و خاله و فامییل همان پول بلیط را می گیرد تا به استخر بیاید پس خودم راموظف می دانستم از آن ها قهرمان بسازم. خواهش می کنم برای این استخر یک فکری کنند.

0ff66eea-5cad-4935-af98-5fedc06b9e57

انتهای پیام

image_printپرینت مطلب