گه دل رنجیده ام یاد دیارت می کند
گاه با قطره اشکی این دلم قصد زیارت می کند
تا رسم با دل به آن صحن و سرا
زیر پایم من بهشت را خوب احساس می کنم
و از پی دلواپسی، بهتر بگویم بی کسی
آمدم آقا به پابوست نظر کن بر دلم
رو سیاهم شرمسارم من گنهکارم
هرچه هستم زائری بارانی ام
گویا گم کرده راهم
یا رضا راهم بده
جان آن دردانه ات من بی نشانم
یا رضا راهم بده
خاک پای زائرانت تا قیامت میشوم
تا که در محشر نباشم من خجل از کرده ام
تا شنیدم یا رضا جان یا رضا
همچو کفتر های عاشق پر گشودم، سوی ایوان طلا
از هزاران قاصدک من پرس و جویت می کنم
تا بیابم راه حق در درگهت، جا خوش کنم