حسین توکلی: قهرمانی واترپلو بیشتر از فوتبال صدا کرد

المپین ۷۶ ساله واترپلوی ایران با حضور در ایسنا، از روزهای طلایی و افت و خیزهای واترپلوی ایران گفت.

به گزارش روابط عمومی فدراسیون شنا، شیرجه و واترپلو و به نقل از ایسنا؛ آرام و باطمانینه راه می‌رفت اما خلق و خوی نظامی را هم‌چنان داشت. بعد از گذشت حدود ۵ دهه آن‌قدر خوب راوی روزهای اوج واترپلو و لحظه قهرمانی ایران در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ ‌بود که گویی همین دیروز بوده است. همان‌قدر که با غرور از ساخت بهترین استخر دنیا در ایران حرف می‌زد به خاطر تخریب این شاهکار معماری اشک در چشمانش جاری شد.

حسین توکلی یکی از بهترین بازیکنان واترپلوی ایران است که از ۹ سالگی شنا را در حوض خانه فرا گرفت و کم‌کم در استخر امجدیه به عناوین قهرمانی رسید. او از ۱۶ سالگی وارد واترپلو شد و به عنوان کاپیتان و مربی در کنار تیم ملی ایران بود که در بازی‌های آسیایی قهرمان شدند و مجوز حضور در المپیک مونترال را کسب کردند. او علاوه بر واترپلو و شنا در والیبال هم فعال بود و دو عنوان قهرمانی ارتش‌های جهان را در کارنامه دارد.

حسین توکلی با حضور در ایسنا درباره روزهای قهرمانی این رشته، استخر “آزادی” بهترین استخر دنیا، حسرت‌ها و خاطراتش سخن گفت. متن کامل گفت‌وگوی او را در ادامه می‌خوانید.

 

62231738

 

ابتدا از خودتان شروع کنید که بچه کجا هستید و چگونه با واترپلو درآمیخته شدید؟

– در سال ۱۳۲۵ در تهران و خیابان بهارستان متولد شدم. من و خواهر برادرهایم خانوادگی به ورزش علاقه داشتیم. خانه ما بزرگ بود و حوض بزرگی داشت. از ۹ یا ۱۰ سالگی در حوض خانه شنا می کردم و شنا را یاد گرفتم دو برادر بزرگتر از خودم هم داشتم که هر چند قهرمان نبودند ولی همیشه مرا به ورزش تشویق می‌کردند. از شنا شروع کردم و قهرمان و رکورددار شنا بودم.

زمانی که من نوجوان بودم و واتر پلو بازی می‌کردم همیشه روی بدن مان گِل و لای بود ولی باور کنید در همان شرایط سخت ما از صفر به ۱۰۰ رسیدیم.

آن زمان امکانات مثل امروز نبود، استخر سرپوشیده و روباز نداشتیم. تنها یک استخر امجدیه در تهران بود که حالا سرپوشیده شده است. استخرهایی هم مثل استخر بوستان بود که آب آن همیشه گِل‌آلود بود. با آب چاه هم پر نمی‌شد آب جوی بود. زمانی که من نوجوان بودم و واتر پلو بازی می‌کردم همیشه روی بدن مان گِل و لای بود ولی باور کنید در همان شرایط سخت ما از صفر به ۱۰۰ رسیدیم. من در همان شرایط قهرمان و رکورددار شنا و واترپلو بودم.

زمانی که دیپلم گرفتم می‌خواستم برای بورسیه به آمریکا بروم یعنی برادرم در آمریکا درس می‌خواند و برایم بورسیه آمریکا گرفته بود ولی آن  زمان از شهربانی به سراغ قهرمانان می آمدند و برای افسری دعوت می‌کردند. من را هم به دانشکده افسری بردند. من در آنجا مشغول شدم اما همزمان در اردوها و مسابقات تیم ملی واترپلو هم حضور داشتم.

آن زمان چون استخر سرپوشیده نبود و زمستان نمی‌شد شنا کرد باید یک ورزش دیگری را انتخاب می‌کردم که به والیبال رفتم. اتفاقا در والیبال هم استعداد داشتم، قهرمان شدم و به تیم ملی رفتم. کاپیتان تیم ارتش بودم و در مسابقات ارتش‌های جهان که به میزبانی تهران و عربستان (۱۳۴۷ و ۱۳۵۱) برگزار شد طلا گرفتیم. در تابستان ها دوباره به استخر می رفتیم.

 

62231743

 

از چه سالی وارد تیم ملی واترپلو شدید؟

-ما نسل دوم واترپلوی ایران هستیم، نسل اول بازیکنانی بودند که از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ یا ۱۳۳۵ بازی می‌کردند. از سال ۴۰ به بعد نسل دوم یعنی ما پا به عرصه واترپلو گذاشتیم. البته آن زمان ورزش ما فقط واترپلو نبود، در کنار آن باید یک شناگر خوب هم می بودیم. من از ۱۶ سالگی یعنی سال ۱۳۴۱ برای تیم ملی واترپلو انتخاب شدم. آن زمان آنقدر سن کمی داشتم که پدر خدابیامرزم برای گرفتن گذرنامه آمد و رضایت داد تا به من گذرنامه دادند. می‌خواستیم برای دیدار تدارکاتی به پاکستان و هندوستان برویم.

آن زمان تنها ۱۶ سالم بود اما رکورددار شنا و قهرمان کرال پشت و چهار در ۱۰۰ مختلط انفرادی هم بودم. برای اینکه واترپلوئیست خوبی باشی باید شناگر خوب و حتی یک کشتی گیر و بزن بهادر خوبی می‌بودیم. واترپلو فقط قدرت بدنی می‌خواهد اگر قوی نباشی در آن نابود می‌شوی.

مربی و هم دوره‌ای های شما در تیم ملی واترپلو چه کسانی بودند؟

-مربی ما آن زمان مرحوم علی الهی بود که ۲۰ سالی هست که فوت شده. هم دوره‌های من هم نورالدین طالبی، منصور گروسی، منوچهر تربتیان، عرب شریفی، فیروز محمدی، ناصر بدخشان و چند نفر دیگر هستند که برخی از آنها فوت شده‌اند و از بقیه هم سال‌ها است خبری ندارم. از یک دوره ای به بعد دیگر از هم دور شدیم. ما سال‌های دور هر ماه یا دوبار در ماه در یک رستوران یا استخر جمع می‌شدیم و دیدارها تازه می‌شد.

از حضور در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ بگویید. شما در یک مصاحبه بعد از بازی‌های آسیایی بانکوک پیش بینی کرده بودید که قهرمان دور ه بعدی می‌شوید و درست هم از آب درآمد.

-در بازی‌های آسیایی بانکوک ۱۹۷۰ (۱۳۴۹) شرکت کردیم و در آنجا بعد از ژاپن، هندوستان و اندونزی چهارم شدیم. البته شانس سومی را هم داشتیم اما تجربه ما خیلی کم بود و نتوانستیم روی سکو برویم. همان زمان احساس کردم که تیم ما شانس قهرمانی و یا کسب مدال را دارد. مرحوم عطا بهمنش دوومیدانی کار و بهترین مفسر ورزشی بود که چند سال قبل فوت شد. او موقع بازگشت از مسابقات بانکوک در هواپیما با من مصاحبه کرد و از من پرسید در دوره بعدی چقدر شانس قهرمانی دارید؟ من هم گفتم ۹۰ درصد اما به یک شرط.

موقع بازگشت از بازی‌های آسیایی بانکوک در هواپیما مرحوم بهمنش با من مصاحبه کرد و از من پرسید در دوره بعدی چقدر شانس قهرمانی دارید؟ من هم گفتم ۹۰ درصد اما به یک شرط.شرطش هم این است که تیم جوانگرایی کند و تغییر و تحولی در آن ایجاد شود. من آن زمان ۲۳ سال داشتم. حیدر شونجانی و فیروز محمدی هم از من کمی بزرگتر بودند اما گروسی، امینی، بدخشان ، نوری و .. را باید کنار می‌گذاشتیم چون بالای ۳۰ سال بودند. از آنها نمی‌شد در بازی‌های آسیایی ۴ سال بعد استفاده کرد. در بازگشت از بانکوک به نزد رییس فدراسیون رفتم و گفتم اگر شرایط برای تیم فراهم و به ماتوجه شود و دیدار تدارکاتی داشته باشیم ما می توانیم مقام کسب کنیم و روی سکو برویم که در نهایت هم قهرمان شدیم.

چه شد که در مقطعی هدایت تیم ملی واترپلو به عهده شما که کاپیتان تیم بودید گذاشته شد؟

-مربی تیم ملی واترپلو در بازی‌های آسیایی بانکوک نیکولار رومانیایی بود که خیلی هم برای تیم زحمت کشید ولی بعد که از بانکوک به ایران آمدیم به کشورش رفت. ما تقاضا دادیم که مجدد به ایران برگردد چون او دیگر فارسی هم فرا گرفته بود و می توانست کمک خوبی باشد. نیکولار آمد و یک سال یا دو سال در کنار ما بود. او که از یک کشور کمونیستی بود طی یک نقشه، چند روزی را مرخصی گرفت تا همراه خانواده‌اش برای تفریح به شیراز برود اما با هواپیمای بین‌المللی به آلمان رفتند و پناهنده شدند. بعد از آن تیم در اختیار خودم بود. برای تیم سه سال زحمت کشیده شده بود برای همین نگذاشتم از هم بپاشد. یکسال تا بازی‌های آسیایی کنار تیم بودم و اجازه ندادم شاکله تیم بهم بریزد.

62231737

 

آن زمان شما به جز واترپلو شغل دیگری هم داشتید؟

– به ملی‌پوشان آن زمان که پولی نمی‌دادند و واترپلو هم آماتور حساب می‌شد. شغلم افسر پلیس بود و روزها شهربانی بودم و بعدازظهرها تمرین می کردیم. اردوها و مسابقات خارجی هم ماموریت محسوب می‌شد. ما تیم را حفظ کردیم تا اینکه یک ماه مانده به بازی‌ها یک مربی به تیم اضافه شد. البته او یک پیرمرد رومانیایی بود که زبان انگلیسی هم نمی دانست. تیم ملی بسکتبال هم یک مربی از رومانی داشت که با هم در ارتباط بودند و به او گفته بود که در این یک ماه که نه کاری از دستت بر می‌آید و نه زبان آنها را می دانی، بهترین راه این است که با حسین توکلی همکاری کنی و هماهنگ شوی. به هر حال با هم دست مردانگی و مروت دادیم و کار شروع شد اما چون زبان نمی دانست خیلی کار دشوار بود. کمونیست‌ها فقط  زبان خود را می دانند. مرد خوبی بود و حرف ما را می خواند و ما هم به او گوش می‌دادیم.

همین مربی بود که بعد از قهرمانی در بازی‌های آسیایی تهران در آب شیرجه زد؟

-بله البته چند نفر بودند که بعد از پیروزی ما در آب شیرجه زدند، یکی همین مربی رومانیایی بود، مهندس شاهمیر و هوشنگ پروین هم بودند که در آب شیرجه زدند. اول از همه هم هوشنگ پروین بود که از روی دایو ۱۰ متر شیرجه زد.

از جو بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران و لحظه قهرمانی واترپلو بگویید.

-بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ در سال ۱۳۵۳ در تهران برگزار شد. آن زمان من ۲۸ سال سن داشتم و ۱۲ سال بود که عضو تیم ملی بودم. قبل از بازی‌های آسیایی روی قهرمانی همه تیم ها مثل فوتبال، بسکتبال، والیبال حساب می‌کردند جز واترپلو اما در نهایت تنها واترپلو و فوتبال قهرمان شدند. مسابقات واترپلو در ۸ روز برگزار شد. اولین دیدار ما مقابل هندوستان بود. هندوستان در دوره قبل بازی‌های آسیایی ما را شکست داده بود اما ما در تهران توانستیم با فاصله ۱۰ تا ۱۲ گل آنها را شکست دهیم.

علت این موفقیت‌ها چه بود؟

-ما ترقی کرده بودیم چون هم پول داشتیم و هم اردوهای خارجی زیادی می رفتیم. ما مرتب برای اردوی تدارکاتی به آلمان، مجارستان و یوگسلاوی می‌رفتیم. مخصوصا مجارستان و یوگسلاوی که مهد واترپلوی دنیا بودند. در آن زمان مرحوم شاهمیر بعد از کنار رفتن راستین به عنوان رییس فدراسیون شنا فعالیت می کرد. مرد خیلی خوبی بود. ما با آن اردوهای تدارکاتی خیلی پیشرفت کردیم.

به هر حال با شکست هندوستان مقابل ایران همه جا خوردند. بازی بعدی ما با کره بود. آنها هم در بازی‌های دوره قبل ما را شکست داده بودند اما ما توانستیم کره را هم مغلوب کنیم. هر روز که جلو می رفتیم و تیم‌های حریف را می زدیم توجه مردم جلب می‌شد. واترپلو برای مردم تازگی داشت چون خیلی‌ها واترپلو را نمی‌شناختند. مردم متعجب بودند و نمی‌دانستند فوتبال در آب است یا کشتی در آب! آنها می‌دیدند که تعدادی بازیکن در آب کشتی می‌گیرند هم را می زنند و با توپ گل می‌زنند (با خنده). از نظر مردم ورزش جالبی بود و حسابی سر زبان‌ها افتاده بود.

 

62231741

 

ما کم کم دیدیم که جزو چهار تیم اول قرار گرفته‌ایم. مقابل ژاپن هم بردیم و بازی بعد ما مقابل چین بود. برابر چین یک لحظه عقب ماندیم ولی در آخر بازی مساوی شد. برای تعیین قهرمان تیم ما و چین باید مقابل سنگاپور بازی می‌کردیم. هر تیمی که مقابل سنگاپور امتیاز بیشتری می‌گرفت اول می شد. شانسی که آوردیم اول آنها با سنگاپور بازی کردند بعد ما. چین ۱۲ بر ۲ سنگاپور را شکست داد و ما دیدیم که باید با اختلاف بیشتر برابر آنها پیروز شویم و ۱۴ بر ۲ سنگاپور را بردیم و قهرمان شدیم.

روزی که ما در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ قهرمان شدیم تمام ایران تکان خورد. واترپلو خیلی گل کرد. در آن دوره فوتبال هم قهرمان شد اما آنقدر سروصدا نکرد. هیجانی که واترپلو در میان مردم ایجاد کرد فوتبالی که آنقدر محبوب بود هیچگاه نتوانست. هر جا می رفتی حرف واترپلو بود.

با این اتفاق واترپلو خیلی بر سر زبان‌ها افتاد. روزی که ما قهرمان شدیم تمام ایران تکان خورد. واترپلو خیلی گل کرد. در آن دوره فوتبال هم قهرمان شد اما آنقدر سروصدا نکرد. هیجانی که واترپلو در میان مردم ایجاد کرد فوتبالی که آنقدر محبوب بود هیچگاه نتوانست. هر جا می‌رفتی حرف واترپلو بود.

خاطره ای از بازی‌های آسیایی تهران دارید؟

-خاطره که زیاد است اما یک خاطره جالب برایتان بگویم روز بازی فینال یعنی بازی مقابل پکن حال یکی از اقوام مادرم خوب نبود و باید برای عیادتش به تهران می‌رفتم. یک پیکان دولوکس جوانان داشتم. در بازگشت به دهکده بازی‌ها در خیابان انقلاب نرسیده به چهار راه کالج ماشینم پنچر شد. در همان حوالی به سراغ تعمیرکاری رفتم اما آن تعمیرکار به من گفت :”نمی‌توانم برای تعمیر بیایم. وقت ندارم، می‌خواهم به مسابقه واترپلو بروم، هر پیشنهاد مالی هم بدهی قبول نمی‌کنم یک چیزی هم می دهم فقط برو تا به واترپلو برسم “. به او گفتم من کاپیتان تیم ملی واترپلو هستم تا من به بازی نرسم که مسابقه شروع نمی‌شود. یک مرتبه به من نگاه کرد و گفت آقای توکلی! هیجان زده شد و از من خواست که اجازه ندهم بازی شروع شود. خیالش که راحت شد شروع به تعمیر کرد. با هم به استادیوم رفتیم و در طول راه مدام به من نگاه می‌کرد. او را در جایگاه نشاندم و مسابقه شروع شد. می‌خواهم بگویم مردم خیلی برای واترپلو هیجان داشتند تا جایی که یک تعویض روغنی حاضر بود از پول بگذرد اما مسابقه را ببیند.

– ایران چگونه میزبان بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ شد؟

-سال ۱۳۴۸ تیمسار سپهبد خسروانی رییس تربیت بدنی بود و برعکس بسیاری از روسا، ورزش را می‌دانست. در بازی های آسیایی بانکوک تیم‌های ایرانی خیلی خوب درخشیدند، کسی از واترپلو توقع نداشت چهارم شود. والیبال سوم و فوتبال دوم شدند. نتایج خیلی خوب بود. خسروانی بعد از آن بازی‌ها پیش شاه رفت و گفت می توانیم میزبانی بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ را بگیریم شاه به او گفت نمی‌شود به این راحتی ها نیست، استادیوم نداریم. خسروانی اما گفته بود اگر بودجه باشد همه چیز فراهم می‌شود. شاه هم قبول کرده بود و خسروانی چهار سال قبل از بازی‌های آسیایی با یک تیم همراه به کمیته بین المللی المپیک رفت و مجوز هم گرفت و با تلاش زیاد میزبانی بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ را به ایران دادند.

 

62231735

 

از ساخت مجموعه ورزش آزادی بگویید. گویا نماینده فدراسیون جهانی شنا در آن زمان استخر آزادی را بهترین استخر دنیا معرفی کرده بود؟

-ما هیچ استادیومی نداشتیم و باید برای بازی‌ها دهکده می ساختیم. بودجه لازم را در اختیار سازمان ورزش گذاشتند. مجموعه آزادی را شرکتی به اسم آرمه که رییس آن عبدالعزیز فرمانفرمائیان بود در عرض سه سال ساخت. مجموعه که ساخته شد شاید باور نکنید اما استخرش بهترین استخر دنیا شد. قبل از آن بهترین استخر دنیا استخر مونیخ بود. من به عنوان تنها نماینده شنای ایران به المپیک مونیخ رفته بودم. یعنی رییس فدراسیون شنا من را به عنوان نماینده ایران به المپیک فرستاد تا بازی ها را ببینم و با نحوه برگزاری مسابقات آشنا شوم. مونیخ بهترین استخر دنیا را داشت اما بعد که استخر آزادی ساخته شد بهترین استخر دنیا شد. مارکلسکو رومانی نماینده فدراسیون جهانی شنا در این بازی ها بود و بعد از بازدید از استخر آزادی گفت که این سازه در دنیا بی نظیر است. هنوز هم جزو برترین‌های دنیا و شاهکار معماری است. اکنون سقف آن خراب شده و من برای این اتفاق گریه‌ام می‌گیرد.

ما ۴ آبان همان سال (بعد از قهرمانی در بازی های آسیایی تهران) به استادیوم آزادی رفتیم. یعنی همه تیم‌هایی که قهرمان بازی‌های آسیایی شده بودند آمدند و به شاه معرفی شدیم. دو روز قبل از این ماجرا در روزنامه اطلاعات در یک باکس خیلی کوچک خبر زده بودند که یک نفر در گرگان هنگام واترپلو غرق شده است. تا شاه به من رسید گفت یک نفر هم که در واترپلو خفه شده است. آنقدر برای شاه واترپلو مهم شده بود که ریزترین باکس روزنامه در مورد واترپلو را می‌خواند. در آن بازدید به شاه گفتم شما بهترین جایزه را به ما دادید. با تعجب پرسید چه جایزه‌ای؟ گفتم همین استخری که پشت سر شما است. این بهترین استخر دنیا است. تا قبل از این استخر مونیخ بهترین استخر دنیا بود اما اکنون این بهترین استخر دنیا است. شاه یک قدم جلو گذاشت و به ما گفت روز به روز وضع‌تان بهتر و تعداد قهرمانی‌هایتان بیشتر خواهد شد.

در چند دوره از المپیک‌ها حاضر شدید؟

من سه دوره در المپیک حضور داشتم. در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ به عنوان کاپیتان تیم ملی واترپلو و نماینده فدراسیون شنای ایران به المپیک رفتم تا برای میزبانی بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تجربه اندوزی کنم و از نزدیک نحوه برگزاری مسابقات را ببینم و آن را در بازی‌های آسیایی اجرا کنم. در المپیک ۱۹۷۶ بعد از کسب قهرمانی در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران با تیم ملی واترپلوی ایران راهی مسابقات شدم. تیم ما با ۱۱ بازیکن راهی مسابقات المپیک شد و در آنجا دوازدهم شدیم. همچنین در المپیک ۱۹۸۸ سئول هم رفتم که در آنجا هم به عنوان نماینده فدراسیون و ناظر مسابقات رفته بودم که البته مسابقه ندادم.

 

62239531
تیم ملی واترپلوی ایران در بازی‌های المپیک مونترال حسین توکلی نفر ششم از سمت راست

 

اگر بخواهید عواملی موفقیت تیم ملی واترپلو در آن سال را نام ببرید به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

سه سال قبل از بازی های آسیایی تیم را جمع کردم. همه بازیکنان جوان بودند (کامرانی، بهرام توکلی، یاقوتی، حسین نسیم، … ). به آنها گفتم شانس مدال داریم و ممکن است که حتی قهرمان آسیا هم شویم. پس باید همگی با تمام وجود همبستگی و رفاقت داشته باشیم. فشار بیاوریم و تمرین کنیم. هر کسی که مرد میدان است بماند، و اگر نیست برود. نمی خواستم بعد ۶ ماه ببینم ورزشکاری شل گرفته و باید تعویضش کنم. آن زمان به دوستی و رفاقت اهمیت می‌دادیم و همیشه با هم بودیم و خنده و تفریح داشتیم. از طرفی موقع تمرین خیلی جدی بودم چون نظامی هم بودم به نظم خیلی اهمیت می دادم. سر تمرین هیچ کس نمی توانست بخندد نه اینکه خنده بد باشد اما می بایست همه در تمرین جدی و موقع اردو به فکر تمرین و رکوردگیری می بودند. سفرهای خارجی هم خیلی برای تیم مهم بود چیزی که اکنون خیلی کم شده است.

بنابراین اگر بخواهم عوامل موفقیت واترپلوی ایران را برشمرم اتحاد و همبستگی بازیکنان، بازی های تدارکاتی خوب، توجه مسئولان و امکانات در موفقیت و مدال طلای ما خیلی اثرگذار بود.بنابراین اگر بخواهم عوامل را برشمرم اتحاد و همبستگی بازیکنان، بازی های تدارکاتی خوب، توجه مسئولان و امکانات در موفقیت و مدال طلای ما خیلی اثرگذار بود.

همزمان با بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تلویزیون‌ها هم رنگی شده بود و دولت در اکثر کافه‌ها، مغازه‌ها، قهوه‌خانه‌ها،سر چهارراه‌ها و … تلویزیون گذاشته بود تا مردم بازی‌های آسیایی را ببینند. آن زمان بعد از قهرمانی با من مصاحبه کردند که از تلویزیون هم پخش شد. در آن مصاحبه از من در مورد عوامل موفقیت تیم پرسیدند که گفتم “اول همبستگی ، دوم حس وطن پرستی و سوم اراده و رفاقت سبب شد که ما قهرمان آسیا شویم.”

چه زمانی از واترپلو خداحافظی کردید؟ 

بعد انقلاب خب شرایط عوض شده بود. من هم بعد از بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ چند سالی در این رشته فعال بودم و به عنوان نماینده آسیا در المپیک ۱۹۷۶ مونترال هم حاضر شدم. موفقیت های خیلی خوبی بود اما بعد از آن دیگر شنا را کنار گذاشتم.

بعد از انقلاب بیشتر به دنبال پست بودند من هم که افسر پلیس بودم و مشکلاتی داشتم. نامه می‌زدند و برایم پاپوش می‌ساختند. می‌گفتند زمانی که کاپیتان تیم ملی واترپلو بودم بازیکنان را کتک می‌زدم و بد و بیراه به آنها می‌گفتم. درصورتی که اصلا این حرف‌ها نبود. مگر کسی جرات داشت در تیم ملی کتک کاری کند. دو نفر هم با هم دعوا می‌کردند به آنها می‌گفتم بار دیگر تکرار شود باید ورزش را ببوسند و کنار بگذارند. در ورزش دعوا نداشتیم، ورزشکار بایستی با فرهنگ می‌بود، آنهم در رشته شنا که با کلاس بود.

روی من فشار بود. با این شرایط واترپلو را رها کردم. شاه حسینی رییس وقت تربیت بدنی یک روز مرا خواست و به من گفت من همه چیز را می دانم. می‌دانم که تیم را قهرمان کردی و خدمات زیادی برای این رشته داشتی اما از دست مردم چه کنیم؟ مدتی رها کن تا به خودت و خانواده‌ات آسیب نرسیده است. البته به خاطر همان اتهام‌ها (کتک کاری و بد و بیراه گفتن به ورزشکاران) زندانی هم شدم.

 

62231736

 

چه مدت در زندان بودید؟ زندان چگونه گذشت؟

من ۴ سال در زندان بودم. چون قهرمان واترپلو و والیبال بودم، تیم‌های ورزشی زندان اوین را ساختم. اوین مسابقات زندان‌ها را در سراسر کشور برگزار می‌کرد. تیم والیبال اوین قهرمان کشور شد، خیلی برایشان جالب بود و من را تشویق می‌کردند. در آن زمان قرار بود یک تیم از سازمان ملل برای بازدید اوین به ایران بیاید. رییس زندان‌ها از من خواهش کرد که کاری کنم که این هیات همراه همه زندانی‌ها را ورزشکار و ورزش دوست ببینند. من قبول کردم اما بودجه می‌خواستم. گفتند پول ندارند، پیشنهاد دادم از زندانی‌ها کمک بگیریم. چند تا زندانی پولدار را انتخاب کردم و به هر کدام ۲۰ روز مرخصی دادیم. برای آنها خیلی این مرخصی مهم بود. مثلا به یک تاجر فرش ۲۰ روز مرخصی بدهی زندگی‌اش عوض می‌شد. هر کدام‌شان ۵ تا ۱۰ میلیون کمک کردند که جمع آن شد ۸۰ میلیون. پول را به نماینده‌ای که زندان اوین به عنوان حسابدار به ما معرفی کرده بود دادیم اما مدیریت پول با ما بود. استخر اوین را درست کردم، گلکاری کردم، دستگاه تسویه گذاشتم. هر کسی می‌دید انگار استخر هتل هیلتون است.

هیات سازمان ملل به ایران آمد. پرسیدند که چه کسی این‌ها را ساخته؟ رییس زندان اوین حاج آقا پیشوا بود، مرا نزد آنها برد و معرفی کرد. من با آنها هم صحبت شدم. از من پرسیدند چرا اینجایی؟ جای قهرمان که اینجا نیست. گفتم پیش آمده دیگر نتوانستم بگویم با افترا و اتهام زندانی شده‌ام. گفتند آیا زندانی ها از این امکانات استفاده می کنند؟ گفتم بله. گفتند پس چرا به ما می‌گویند اینجا شکنجه‌گاه است؟ اینجا که هتل است. آبروی ایران را خریدیم خیلی برای کشور خوب شد.

در آن مقطع بهزادی (والیبال)، کاشانی (کاپیتان بسکتبال ایران)، چند تن از فوتبالیست‌ها، قلیچ‌خانی و .. هم مدتی به زندان می‌آمدند و می‌رفتند. من هم ۴ سال زندانی بودم، چهار سالی که حتی یک روز آن‌هم نباید می‌ماندم. باز هم خداراشکر که زنده ماندم. بهمن نسیم که قهرمان کرال پشت بود اعدام شد. من به همه جای زندان می‌توانستم بروم و همه مرا می‌شناختند و کاری با من نداشتند. یک روز دادیار زندان اوین می‌خواست با اتوبوس از بالای زندان به دفتر برود. هیچ اتوبوسی برای او نگه نمی‌داشت. من رسیدم و یک اشاره به اتوبوس کردم، راننده دور زد و برگشت. دادیار زندان‌ها از من پرسید مگر زندانی نیستی؟ گفتم بله هستم. گفت چرا برای تو توقف کرد اما برای من نه! گفتم من ورزشکار هستم و همه من را می‌شناسند. می‌گفت اگر نبودی شاید چند ساعت دیگر هم می‌ماندم.

خیلی ها در دوره‌های مختلف از حسین توکلی، حسین نسیم و محسن رضوانی بعنوان بازیکن قرن واترپلو نام می‌برند، شما خودتان چه اعتقادی دارید؟

خودم که از خودم نمی‌توانم تعریف کنم. نمی توان گفت که چه کسی قهرمان بوده است. من در تیم تحکم داشتم، البته آن تحکم زور نبود، نظم بود. من در دانشکده افسری درس خوانده بودم و این نظم و انضباط از آنجا شکل گرفته بود. حسین نسیم ورزشکار خوبی  بود تنها عیبی که داشت عصبی  بود یک ماه قبل از بازی‌های آسیایی به مجارستان رفتیم. آنجا نسیم به فیروز محمدی پرید و دعوای فیزیکی کردند. می‌خواستم او را به ایران برگردانم اما نگذاشتند. از نظر من آبروی ایران را برده بود و نباید در تیم ملی می‌ماند. به همین دلایل سه سال محروم شد. البته برادرش پیش من آمد و درست یک هفته مرا ول نمی‌کرد که باز او را به تیم ببرم. ولی من نمی‌توانستم به راحتی از آن موضوع گذشت کنم، پای آبروی ایران بود. گفتم اگر از محمدی عذرخواهی کند و رضایت تیم را بگیرد می‌تواند به تیم برگردد. حسین نسیم بازیکن بدی نبود اما اینکه بهترین بازیکن باشد نه. جزو بازیکنان خوب بود.

بعد از واترپلو فعالیت ورزشی را چطور ادامه دادید؟ دیگر ورزش را رها کردید؟

-ما که نمی‌توانستیم ورزش را رها کنیم. بعد از انقلاب در سال‌های ۵۸ تا ۶۰ کمتر به حوزه شنا می‌رفتم و در والیبال فعالیت داشتم. ۳۰ سالم بودم و والیبال بازی می‌کردم. به کشورهای مختلفی رفتیم و دیدارهای تدارکاتی برگزار می‌کردیم. در والیبال هم با ناصر میرفخرایی که پاسور تیم پاس بود، مسعود صالحیه، خسرو ابراهیم، محمد حیدرخان، عزیز پرتویی، کارگر پیشه هم دوره بودم. هنوز هم گاهی آنها را می بینم. پسرم هومن هم آنالیزور تیم والیبال پیکان بود که همیشه قهرمان می‌شدند.

 

62231739

 

قبل از انقلاب واترپلو از سایر رشته‌های تیمی جلوتر بود، چرا بعد از انقلاب نسبت به والیبال و بسکتبال افت شدیدی کرد؟

بعدها واترپلو دیگر افت کرد و چیزی هم نشد. یکی از عوامل موفقیت سایر رشته‌های لیگ‌ها بود. واترپلو هم هر چند که لیگ داشت اما کارشان نگرفت. روسای فدراسیون شنا این کاره نبودند. نمی دانستند شنا چیست و موفق نبودند.

-بعدها واترپلو دیگر افت کرد و چیزی هم نشد. مربی‌های خوبی را هم می آوردند اما نظم لازم را نداشت. یکی از عوامل موفقیت سایر رشته‌های لیگ‌ها بود. آن سال‌ها فقط لیگ فوتبال را داشتیم اما بعدتر لیگ والیبال و بسکتبال هم رواج پیدا کرد و همه فدراسیون‌ها لیگ‌ها را ساختند.  چون ورزشکاران در لیگ پول می‌گرفتند و پول‌های خوبی هم می گرفتند آن رشته ها رشد کرد. واترپلو هم هر چند که لیگ داشت اما کارشان نگرفت. روسای فدراسیون شنا این کاره نبودند. نمی‌دانستند شنا چیست و موفق نبودند.

رضوانی هم در حال حاضر فعالیت می‌کند می داند شنا چیست، ورزشکار واترپلوئیست بوده اما خب امکانات ندارد. پولی به او نمی دهند. والیبال و بسکتبال که خوب شد به خاطر لیگ و پولی بود که در آن جا به جا شد. اکثر آنها خارج می‌روند و پول‌های خوبی می گیرند. پول در رشد یک رشته خیلی مهم است اما رضوانی امکانات ندارد.

کدام مسئولان ورزشی بیشتر به ورزش کشور خدمت کردند؟

-در طول این سال‌ها اکثر مسئولان ورزش ما چون ورزشی نبودند نتوانستند آنطور که باید خدمت کنند. ورزش فنی است. یکی دو نفر چون دکتر بانکی، مهرعلی زاده خدماتی را انجام دادند. مثلا دکتر بانکی استخر خوبی ساخت اما اکثر آنها این‌کاره نبودند وبه همین دلیل هم نمی توانند خدماتی را ارایه کنند. خیلی ها ورزشی اند اما مدیریت نمی دانند و اتفاقات بدی رخ می دهد. قدیم این اتفاقات نمی‌افتاد اگر هم می شد باید همه پاسخگو می بودند.

در طول این سال‌ها کسی از شما نخواست که به ورزش کمک یا به عنوان مشاورفعالیت کنید؟

-قبل از انقلاب سال ۵۶ یک سال سرپرست فدراسیون شنا شدم. آن زمان فریدون مهدوی رییس ورزش ایران شده بود. ما دیدیم تیم استرالیا می‌خواهد برای مسابقات به ایران بیاید اما هیچ کاری برای این تیم نکرده اند. نه هتل گرفته‌اند، نه تدارکاتی داشتند. سراغ محافظ هویدا رفتم تا برای دیدن مهدوی وقت بگیرم. به مهدوی گفتم قرار است تیم استرالیا به ایران بیاید و ما هیچ تدارکاتی نداریم نمی‌دانیم باید چه کنیم. کسی مسئول نیست. گفت “مگر قهرمان نیستی، می‌توانی اداره کنی”؟ گفتم “من اکنون کاپیتان تیم هستم، مربی هم هستم. می توان کار را پیش برد”. من به امجدیه که رسیدم دیدم از دفتر امور مشترک دستور آمده که سرپرست فدراسیون شده‌ام و دیگر نیازی نیست برای دیدن رییس تربیت بدنی وقت بگیرم، می‌توانستم بدون نوبت بروم. مهدوی بودجه زیادی به ما داد و مسابقات را به خوبی برگزار کردیم. متاسفانه وقتی مشکل شکر پیش آمد مهدوی را به عنوان شاهد بردند و او مجبور شد تربیت بدنی را رها کند. بعد از او جهانبانی که سپهبد بود به عنوان رییس سازمان تربیت بدنی انتخاب شد اما همیشه می‌گفت حریف ورزشکارها نمی شود و کار را به خودمان می‌سپرد.

وقتی تیم ملی واترپلو بعد از ۴۴ سال از طلای شما در جاکارتا برنز گرفت چه احساسی داشتید؟

– موفقیت بزرگی بود. سال‌ها بود که مدال رسمی در واترپلو کسب نشده بود. مدال خوبی بود و همه خوشحال شدیم. آنها مدال برنز گرفتند اما باید بگویم که همه تیم ها هم در بازی‌های آسیایی نبودند. فکر می‌کنم ازبکستان که یکی از تیم های قوی در واترپلو است در این مسابقات نبود. این موفقیت ادامه و پشتوانه هم نداشت، کسی دنبال آن را نگرفت. پولی هم که نبود خرج کنند. همه مشکلات فعلا پول است.

با کدام یک از ورزشکاران هم دوره خود بیشتر در ارتباط هستید؟

اکثرا تماس می‌گیرند. گاهی وقت‌ها به خانه‌ام می‌آیند. رضا کامرانی با من در ارتباط است، حسین نسیم و احمد پیدایش هم همینطور. یاقوتی انگلیس است و سکته هم کرده بی خبر نیستم. فیروز محمدی آمریکاست ولی چند وقتی است از او خبر ندارم در صورتی که با من ارتباط می‌گرفت و یاد گذشته ها می‌کردیم. من خیلی ناراحت می‌شوم وقتی هم دوره‌ای هایم از دنیا می‌روند. نمی دانید چقدر با گروسی، شونجانی و شریعت خاطره دارم. ما ۲۰ سال شب و روز با هم بودیم و کلی با هم خاطره داشتیم  روحشان شاد .

 

62231734

 

از مسئولان ورزشی چطور با کدام یک بیشتر در ارتباط هستید؟

-روسای جدید فدراسیون من را همیشه برای مسابقات دعوت می‌کنند. مثلا رضوانی من را همیشه شخصا و رسما دعوت می‌کند. گاهی آنجا که می‌روم می‌بینم رییس کمیته ملی المپیک هم هست. البته اصلا او را نمی‌شناسم. گاهی حتی کنارش نشسته ام اما نمی‌دانم چه کسی است. او را به من معرفی می‌کنند. اما خب او مرا خوب می‌شناسد. نمی‌دانم چطور اما سوابق ما را خوب می‌داند. خودش می‌گوید ورزشکار نیست اما علاقه مند به ورزش است. خیلی از مسئولان ورزشی این کاره نیستند. وقتی این کاره نباشند پول هم نداشته باشند کار پیش نمی‌رود.

به عنوان یک قهرمان که سال‌ها در ورزش فعالیت داشتید چه توصیه‌ای برای جوان‌ترها دارید؟

-آن‌ها باید فقط سعی کنند که آلوده نشوند. شرایط روز و جامعه خیلی بد شده و جوان‌ها خیلی زود آلوده می شوند. نمی دانم چرا استفاده از سیگار، دخانیات و مشروبات الکلی اینقدر در کشور رواج پیدا کرده است. آن زمان این مواد زیاد بود اما هیچ کس سیگار نمی‌کشید. کسی جرات نداشت در تیم ملی سیگار بکشد اگر می‌دیدیم از تیم خط می‌خورد. البته کسی هم این چیزها را دوست نداشت. فرهنگ و آموزش طوری بود که ورزشکار سمت این مواد نمی رفت. هیچ ورزشکاری سیگار و قلیان نمی‌کشید و الکل نمی‌خورد. چیزهایی که الان باب شده است.

کسی جرات نداشت در تیم ملی سیگار بکشد اگر می‌دیدیم از تیم خط می‌خورد. کسی هم این چیزها را دوست نداشت. فرهنگ و آموزش طوری بود که ورزشکار سمت این مواد نمی‌رفت. هیچ ورزشکاری سیگار و قلیان نمی‌کشید و الکل نمی‌خورد. چیزهایی که الان باب شده است.

در حال حاضر ورزشکاران زیادی متاسفانه به سراغ قلیان و مواد مخدر می‌روند، یعنی در آن زمان هیچ ورزشکاری سمت این چیزها نمی‌رفت؟

-نه واقعا کسی اهل این‌ چیزها نبود. یک بار که به مسابقات شوروی رفته بودیم یکی از  بازیکنان آنها به سلامتی تیم ایران چیزی نوشید. ما هم آنها را تشویق می‌کردیم. یک مرتبه گفتند باید از ایران هم یک نفر پاسخ بدهد. کسی نداشتیم که پاسخ آنها را بدهد. بالاخره یکی از بچه‌ها جلو رفت و مقابله کرد. جواب تیم مقابل را دادیم و حسابی هم ما را تشویق کردند اما صبح که به آن بازیکن سر زدم دیدم اصلا نمی تواند تکان بخورد. خیلی کم بودند ورزشکارانی که الکل مصرف کنند یا سیگار بکشند.

به هر حال می‌گویم که جوان ها مراقب باشند تا آلوده نشوند. انتخاب دوست خوب هم خیلی مفید است. با دوستان ناباب نگردند. ورزشکاران صالح هستند و زود گول می‌خورند. با وجود شرایط بد کشور اما حتما درس خود را ادامه دهند. تنها چیزی که بدرد می خورد همان درس است.

آیا آن طور که باید به ورزشکاران توجه می‌شد و هم دوره‌های شما به حق‌شان رسیدند؟

نه به حق‌شان نرسیدند. خیلی ساده زیست بودند و امکاناتی نداشتند. مثلا به گروسی بعد از ۴۰ سال حضور به عنوان مربی و ورزشکار یک خانه کوچک قسطی دادند. خیلی از آنها یک خانه هم نداشتند و به آن صورت به آن‌ها رسیدگی نشد. قهرمان آسیا شدن کار کوچکی نبود. زمانی که قهرمان شدیم شاه۵۰ هزار تومن به ما پاداش داد. خیلی پول بود و خیلی‌ها با همان خانه خریدند.

62231740

 

 

چه توصیه به مسئولان ورزشی دارید؟

– متاسفانه قدر ورزشکار را نمی دانند و تنها توصیه ای که می کنم این است که قدر ورزشکاران را بدانند. مسئولان به جای اینکه به قهرمانان گذشته احترام بگذارند و با آنها خوب رفتار کنند سعی می کنند از او ایراد بگیرند و کنار بگذارنش. یک ورزشکار روزی قهرمان بوده باید از تجربیاتش به عنوان داور، مربی و … استفاده کنند. نورالدین طالبی سال‌ها قهرمان شنا واترپلو بوده اما الان کجاست؟ حسین نسیم به عنوان غریق نجات در آلمان کار می کند. اینها باید در ایران به عنوان مربی واترپلو فعالیت کنند باید به آنها امکانات بدهند تا زندگیشان بچرخد و از تجربیاتشان همینجا استفاده شود. کاری که قبل از انقلاب اتفاق می افتاد.

در حال حاضر حسین توکلی چه می‌کند؟ هنوز ورزش می‌کنید؟

هنوز هم ورزش می کنم. صاحب سه فرزند دو پسر، یک دختر و ۵ نوه هستم که درکنار همسرم که والیبالیست تیم باشگاه انجمن بانوان بود در باغی که در کرج زندگی می‌کنیم. این باغ شامل چندین زمین ورزشی ( زمین والیبال و بسکتبال، استخر شنا و جکوزی، تنیس، اسطبل اسب) است. اسب سوار خوبی بودم و اسب‌های خوبی هم داشتم اما چند سالی است دیگر سوارکاری نمی‌ کنم. چند سال قبل یک‌بار بد از اسب بر زمین خوردم که شانس آوردم. فکر نکنید کسی از اسب نمی‌افتد حتی بهترین قهرمانان دنیا هم از اسب می افتند. پیش می آید. دیگر بعد از آن سوارکاری نکردم. اکنون بیشتر تنیس بازی می کنم. امکانات خوبی در باغ دارم و هنوز هم در دنیای ورزش فعال هستم.

 

62239541
بازی‌های المپیک مونترال

62239542 62239543

 

 

 

انتهای پیام

image_printپرینت مطلب